عصرها بعد از تمام شدن پستش مثل جادو شدهها به آنجا میرفت. اولین بار اسمش را از هم خدمتیهایش شنیده بود. محسن که بچه خرمآباد بود با چشمهای گرد و بُراقی که آفتاب سوختگی صورتش را بیشتر می نماند با
خیابان

عصرها بعد از تمام شدن پستش مثل جادو شدهها به آنجا میرفت. اولین بار اسمش را از هم خدمتیهایش شنیده بود. محسن که بچه خرمآباد بود با چشمهای گرد و بُراقی که آفتاب سوختگی صورتش را بیشتر می نماند با