سپیده عابدی

از داروخانه راهم را به سمت رودخانه می‌کشم. پیاده‌رو‌های شمس‌آبادی را دوست دارم اگر مطب دکتر‌ها را می‌شد ازش حذف کرد. ساختمان‌های بلند و سردرهای پر از مستطیل‌های سفیدِ توخالی که یک لامپ روشن‌ نگه‌شان ‌داشته است. عباس‌آباد را هم

به کسانی که امید و آرزوی نویسنده شدن دارند توصیه می‌کنم پیش از آن که استعدادشان را پرورش دهند پوستشان را کلفت کنند.           از کتاب کشتن مرغ مقلد/هارپر لی اکثر ما خیال می‌کنیم نوشتن کار

  بیشتر از یک هفته می‌شد که از خانه بیرون نرفته‌‌بودم. قرار بود بعد از چند ماه دوباره همدیگر را ببینیم زهرا تازه از تهران برگشته بود. سام هم چند روز دیگر دوباره به تهران برمی‌گشت. قرارمان در آتلیه‌ی سحر